رادمان فخاریرادمان فخاری، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

بنام خداوند مهربان.می نویسم برای پسرم رادمان

گل من

  هرروز بعد از ظهرمیریم تو حیاط وشما حسابی اب بازی میکنی وباغچه وگلها رو اب میدی ...
14 ارديبهشت 1392

بهار زندگی من

بازم عید بازم بهار ونو شدن .پسرم امسال سومین بهاربود که گل وجودت هفت سین زندگی ما رو زیباتر کرده من وبابا ارزومون سلامتی وشادابی ودر اینده سربلندی وموفقیت برای تو هست. امروز اول فروردین تولدت مهربون ترین پدر دنیا هم بود . همسرم تولدت مبارک همه زندگیت مثل روز تولدت بهاری باشه.                               عاشقانه دوستتون دارم. ...
9 ارديبهشت 1392

این روزهای بهاری ما

رادمان عزیزم توی این چند وقت خیلی تغییر کردی بزرگ شدن رو توی،همه کارات میشه دید.تغییر توی عادت غذایی توی حرف زدنت حتی توی گریه ولجبازیا ت.تا چند وقت قبل اصلا به شیرینی علاقه نداشتی ولی جدیدا شکلات میخوری ولی هنوز میونت با کیک خوب نیست.انقدر تو جملاتت چرا وبرای،چی به کار میبری که بعضی وقتها واقعا کلافه میشم والبته لذت میبرم که انقدر به اطرافت توجه نشون میدی. علاقه بسیار زیاد به موتور وموتور سواری پیدا کردی وبیشتر وقتت صرف بازی با موتور یا حرف زدن در مورد موتورسواری میگذره. الان دیگه خودت به راحتی میتونی شلوار وکفشتو بپوشی وحسابی مستقل شدی اصرار داری کارای دستشویی رفتم خودت انجام بدی که من اینجا یه کوچولو کمکت میکنم. وابستگیت به من کمتر ...
8 ارديبهشت 1392
1